در بار دو نوشته  محمد آسنگران


 
اولی را که تیتر ندارد بنا به مضمونش و اصرارایشان در خصوصی بودنش من اسمش را گذاشته ام " تهدید خصوصی "  و دومی که انتخاب تیتر با خودشان است: "هدف وسیله را توجیه نمیکند"
" الان که نگاه میکنم متوجه میشوم آن یادداشت با حالتی عصبانی نوشته شده است∙ علاوه بر اینکه موضع من را کامل نمیرساند نادقیق هم هست∙ من نمیخواهم از مضمون آن یادداشت دفاع کنماما منظور من واضح است فشار گذاشتن روی کسانی بود که با روشی نا سالم آگاهانه یا نا آگاهانه فضای نا امنی در اپوزیسیون ایجاد میکنند∙"  ( خطوط تأکیدی از من است )∙ نقل از نوشته دوم
تا حالا رسم بر این بود که مضمون یک نوشته همیشه و همیشه منظور نویسنده را برساند∙ ایشان مضمون نوشته اوّل شان را قابل دفاع نمیدانند ولی از منظورآن نوشته یک صفحه و نیم با حرارت دفاع میکنند! بنازم به این نو آوری و نبوغ ادبی که آدمیزاد نوعی از ادبیات سیاسی ابداع کند که مضمونش نادرست و غیر قابل دفاع باشد ولی از منظورهمان نوشته که ربطی به مضمونش ندارد بتوان یک صفحه و نیم  دفاع کرد!
و در عین حال نویسنده محترم  آنقدر خواننده را قابل نمیداند که برایش روشن کند آن مضمون نادرست و غیر قابل دفاع در نوشته اش که  بقول خودش در حالتی " بسیار عصبی " نگاشته شده  چیست! لحن یک نوشته ممکن است بد باشد و منظور نویسنده را مخدوش کند∙  ما البته برای نویسنده و سابقه اش آنقدر ارزش قائل هستیم که فرض بگیریم ایشان فرق بین مضمون و لحن را تشخیص میدهد∙ هرچند که ایشان این روزها لحن نوشته هایشان نیز تا آن درجه بالاست که زیباترین متون ادبی جلویش از خجالت آب میشوند! بنا براین ما ایرادی به لحن نوشته نداریم٬ ما توی همان مضمونش مانده ایم!  
ایشان مرقوم داشتند که " معلوم نیست چه فرد و یا مرجع حقیقی و حقوقی این فراخوان را داده است٬ معلوم نیست چه کسی آنرا منتشر کرده است∙ معلوم نیست صاحب وبلاگ چه کسی است∙ " ( خطوط تأکید از من است )∙
من اینجا اجازه میخواهم همان مضمون نادرست که ایشان خواننده را از دانستن آن محروم نموده است روشن کنم∙ مرجع حقیقی و یا افرادی که این فراخوان را داده اند
همانطور که تیتر فراخوان به وضوح اعلام میکند همانهایی هستند که در متن فراخوان حضور دارند نه وبلاگ مربوطه و یا مسئول آن ∙ فکر کنم حالا نوبت ماست که از خودشان یاد بگیریم و بگوییم٬ معلوم نیست چرا ایشان خواستار افشای اسامی آنهاست که عمدتاً در کردستان و بعضاً درسایر نقاط ایران زندگی میکنند!  شخصیت حقوقی هم ایشان اصرار دارند تا بدانند باید خدمتشان عرض کنم در اینجا همان وبلاگ است که اسم  و آدرس معین و قابل دسترسی دارد∙ وبلاگها٬ سایتهای اینترنتی٬ احزاب٬ دولتها٬ شرکتها و موسسات و هر چه از این دست که میتوان به اندازه حجم یک کتاب قطور ردیفشان کرد٬ شخصیتهای حقوقی هستند∙
با روشن شدن شخصیتهای حقیقی و حقوقی فراخوان که ایشان طالب دانستن آنهاست ملاحظه میفرمایید که همان مضمون نادرست و به قول خودشان غیر قابل دفاع نوشته اوّلشان در نوشته دوّمشان " هدف وسیله را توجیه نمیکند" به همان نادرستی ادامه پیدا کرده است∙
و اما در مورد هویت شخص حقیقی مسئول وبلاگ مربوطه توزیع کننده و یا شخص توزیع کننده فراخوان∙
آیا هنوز محمد آسنگران معتقد است که فراخوان دهندگان جعلی اند؟ نوشته دومشان به این موضوع اشاره ای نمیکند∙ آیا مضمون نادرست و غیر قابل دفاعی که ایشان در مورد نوشته اولشان میگویند به این موضوع مربوط نمیشود؟! آیا هیچ بنی بشری به خودش این جرئت و جسارت را میدهد که نام اینهمه محله و خانواده  در سنندج و سایر شهرهای کردستان را جعل کند و به ایشان که به سادگی یک بشکن زدن میتوانند آی پی و هویت جاعل را پیدا کند٬ فراخوان جعلی را یی میل کند؟! آیا جاعل آنقدر ناشی و ساده انگار است که فکر نکند اینچنین جعل نا پخته و حساب نشده ای میتواند به سادگی٬ همان روزهای اوّل انتشارش بدون اینکه حتی فکر کند محمد آسنگران میتواند در یک چشم بهم زدن آی پی و هویتش را لو بدهد٬ حیثیتش به باد خواهد رفت؟
واقعاً چه کسی با اینهمه سر و صدایی که اطراف این فراخوان شده و شهرتی که به هم زده و الحق محمد آسنگران هم در دامن زدن به این شهرت نقش خوبی ایفا کرد٬ هنوز فکر میکند این فراخوان جعلی است؟ واقعیت این است که بعضی از فراخوان دهندگان طوری خودشان را معرفی کرده اند٬ مکان و تاریخ داده اند که دیگر شک و شبهه ای در واقعی بودن فراخوان باقی نمیگذاشت∙
با این حساب یعنی با روشن شدن این واقعیت که اصلالت فراخوان مشهود است آیا موضوع آشکار بودن یا نبودن هویت توزیع کننده منتفی نیست؟
دیگر چه اهمیتی دارد که چه کسی وظیفه پخش آن را به عهده دارد؟
سوال دیگر و اساسی تر این است∙ آیا نمیتوان تصور کرد که توزیع کننده ممکن است بنا به توصیه و در خواست خود فراخوان دهندگان و یا تعدادی از آنها نخواسته است هویتش را آشکار کند؟ و یا شاید خود توزیع کننده حساب شده٬ سنجیده و فکر شده تصمیم گرفته باشد ارتباط خودش را با آن مردم پنهان نگاه دارد؟
آسنگران که عادت کرده است مسئول وبلاگ مربوطه و سایر اشخاص مورد انتقاد   خودش را " بچه محصل " خطاب کند٬ هرچند که خودش دوران " بچه محصلی " را از سر گذرانده٬ به نظر میرسد هنوز برایش لازم است  یکی دو کلاس دیگر نیز در خصوص " امورات جاریه " روی نیمکت بنشیند!   
ایشان با استناد به پاسخی که به نامه اولشان در وبلاگ داده شده: " ما در اینجا از این حزب انسان دوست و کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب می خواهیم از این نارهبران بپرسند که آیا ∙ ∙ ∙ ∙ " میفرماید که پاسخ دهندگان مضمون نادرست نامه اولشان را به حساب حزب کمونیست کارگری ایران گذاشته اند!
مضمون این پرگراف که ایشان به آن استناد کرده به هیچ وجه این را نمیرساند∙ نه تنها این بلکه کاملاً مشهود است که انساندوستی٬ آزادیخواهی و برابری طلبی حزب در آن تصریح شده و از حزب خواسته اند که ایشان را در مورد این مضمون نادرست و غیر قابل دفاع  که برای فراخوان دهندگان کوک کرده اند مورد پرسش قرار دهد∙ آیا واقعاً کس دیگری به غیر از خود ایشان هست که با استناد به آن پرگراف این نتیجه را اتخاذ کند که کار نادرست ایشان به حزب کمونیست کارگری ایران نسبت داده شده؟
به نظر میرسد که ایشان با مفهوم واژه های " مضمون " و " منظور" مشکل جدی داشته باشند∙
آسنگران همچنین معترض است که چرا نامه تهدید به افشای آی پی و هویت که ایشان برای مسئول وبلاگ  ارسال داشته بودند را علنی نمودند∙
راستش من فکر میکنم اگر ایشان تمایل نداشت که این نامه شان علنی شود٬ بهتر بود زیر نامه مینوشت٬ " این تهدید خصوصی است∙ علنی نشود "
اتفاقاً نامه دوم آسنگران نیز همانند اولی و به همان درجه در حالتی عصبی نگاشته شده∙ در نامه اولی عصبیت لخت و عور٬ محکم  و بدون دلیل و شواهد است∙ منتها در نوشته دوم از ابتدا تا انتها با همان درجه عصبانیت سعی بر این دارد تا از
" عصبیت بسیار " و "غیر قابل دفاع  ِ " نامۀ اولی با استدلال٬ شواهد مثال و نمونه٬  دفاع کند! تکرار عباراتی نظیر " ایجاد فضای ناامنی " و حتی " خطرناک " در نوشته ایشان ظاهراً فضا سازی عصبی برای این " دفاع " نیست!
لطفاً روی پرگراف دوم و سوم نوشته اشان دقت کنید∙ آسنگران این مضمون آشکار را در آن آورده که در حالتی بسیار عصبی قصدش فشار آوردن روی آنهایی بود  که کار خطا میکنند! فشار آوردن به دیگران از روی عصبیت بسیار؟! " چه کسی است که نداند " فشار" خود نتیجه بلافصل "عصبیت بسیار" است که روی خود شخص می آید؟  بعضی وقتها ممکن است از فرط عصبیت و فشار باز هم بنا به مضمونی  که خودشان آورده اند٬ برق از سر آدم بپرد∙ در مواردی اینچنین٬ یک لیوان آب خنک قادر است مشکل عصبیت و فشار را تا درجه ای تخفیف بدهد که هرگز از کوهی " استدلال" ٬ " شواهد"  و " دهن کجی به کار خوب دیگران" ساخته نیست∙ با فشار آوردن به دیگران از روی عصبیت بسیار چه کاری بجز تشر زدن٬ تهدید به لو دادن آی پی و آی دی آنان میتوان صورت داد؟ بخصوص وقتی دیگران در نظرش تنها " در بعدی کوچک و محافلی کوچک " برد داشته باشند!
آدرس نوشته " هدف وسیله را توجیه نمیکند "
      www.barabary.com/barabary/kk/masep13.htm
آدرس وبلاگ مربوط به فراخوان " به یاری عزیزانمان در اردوگاههای سازمان زحمتکشان بشتابید"  http://zahmatkeshan-aragh.blogfa.com